کد مطلب:2780 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:823

13 - ماتریدیه
چنان كه گذشت ، مكتب اشعری در اوایل سده چهارم هجری پا به میدان گذاشت . هم زمان با نهضت اشعری در عراق ، دو نهضت كلامی دیگر، كه در روش ، اهداف و عقاید با وی مشابهات بسیار داشتند، یكی در ماوراء النهر و دیگری در مصر به ظهور رسیدند. بنیانگذار یكی از این دو نهضت ، ابومنصور ماتریدی (م .333 ه‍ ق ) بود و پایه گذار نهضت دیگر، ابو جعفر طحاوی (م 321 ه‍ ق ) نام داشت . هر سه نهضت به انگیزه دفاع از عقاید دینی و رد معتزله و در عمل برای ارائه راهی در میانه دو مكتب اهل الحدیث و معتزله پا به عرصه وجود نهادند.

اشعری در فقه پیرو شافعی بود، اما ماتریدی و طحاوی از مذهب حنفی پیروی می كردند و در عقاید نیز مدعی بودند كه اصول عقاید ابوحنیفه را تبیین و تشریح می كنند. از نظر اهمیت و میزان تاءثیر در جهان اسلام ، اشعری مقام نخست را دارد، ماتریدی در مرتبه بعد قرار می گیرد و طحاوی از اهمیت كمتری برخوردار است . شاید یكی از ادله نفوذ و تاءثیر اشعری این بود كه مبارزه او با معتزله در مركز اعتزال ، بلكه در مهمترین پایگاههای فكری مسلمانان ، یعنی بصره و بغداد آغاز شد، این در حالی بود كه ماوراء النهر و مصر، از مراكز اصلی فرهنگی فاصله زیادی داشتند.

تفاوت طحاوی و ماتریدی در این بود كه ماتریدی بیش از طحاوی به اجتهاد و استدلال می پرداخت . غرض طحاوی ارائه تلخیصی از آرای ابوحنیفه و بیان موافقت آن با عقل و نقل بود، در حالی كه ماتریدی سعی می كرد تا بر اساس اصول و مبانی ابوحنیفه به اجتهاد در عقاید بپردازد و نكته های نو و تازه ای پدید آورد. از آنجا كه طحاوی در تاریخ مذاهب و فرق چندان جایگاهی ندارد، به همین اشاره بسنده می كنیم و در عوض از ماتریدی ، كه حنیفان بسیاری در عقاید از او پیروی می كنند، قدری بیشتر سخن می گوییم . (181)

زادگاه ماتریدی ، چنان كه پیداست ، قریه ماترید است . این قریه در ماوراءالنهر، یعنی در حوالی نهر جیحون ، و در نزدیكی سمرقند واقع شده است . او از نظر فقهی و اعتقادی پیرو ابوحنیفه بود. هر چند ماتریدی در كلام و عقاید خود اهل اجتهاد بود، اما سعی می كرد در روش و اصول از ابوحنیفه پیروی كند. تفاوت او با اشعری از همین نقطه آغاز می شود. پیشتر دیدیم كه ابوحنیفه بر خلاف شافعی و ابن حنبل و مالك ، در فقه اهل قیاس ‍ بود و به عنوان یك منبع فقهی مستقل می نگریست . بدین سان او در عقاید نیز از عقل بسیار بهره می گرفت . ماتریدی نیز مانند مقتدای خویش عقل را به عنوان سرچشمه ای برای عقاید دینی پذیرفت . بنابراین در حالی كه اشعری از عقل صرفا در مقام تبیین و دفاع از عقاید دینی استفاده می كرد، ماتریدی گذشته از این موارد، در مقام كشف و دریافت اصول نیز به خرد توسل می جست . همین تفاوت روش شناختی است كه این دو مكتب را از یكدیگر متمایز می كند.

با این وصف ، در حالی كه اشعری را می توان در میانه اهل حدیث و معتزله دانست ، ماتریدی به عنوان حد میانی اشعری و معتزله ارزیابی می شود. این مطلب با مروری بر عقاید ماتریدی به خوبی روشن خواهد شد.

در اینجا برخی عقاید مهم ماتریدی را كه در ضمن ، بیانگر تفاوتهای او با اشعری است ذكر می كنیم :

1.حسن و قبح افعال : چنان كه دیدیم اشاعره حسن و قبح عقلی را انكار می كنند و حسن و قبح را صرفا شرعی می دانند، اما ماتریدی حسن و قبح عقلی را می پذیرد. هر چند او در كتاب التوحید، كه مهمترین كتاب كلامی اوست ، فصل مستقلی را به این مطلب اختصاص نداده است ، اما در مباحث متعددی ، از حسن و قبح عقلی استفاده كرده است . در اینجا به گفتاری از او در این باره اشاره می كنیم : ((خداوند انسان را برای محنت آفرید چون او را اهل تمیز و شناخت محمود و مذموم قرار داد و مذموم را در عقل انسان ، قبیح قرار داد و محمود را حسن . پس انسان را قادر كرد كه محمود و مذموم را بشناسد و عقل را حجت قرار داد و حسن و قبح اشیا را به واسطه عقل تقدیر كرد... حكم عقل اصل همه احكام است و مانند علم العیان است كه قابل تغییر نیست )).(182)

2.تكلیف مالایطاق : ماتریدی بر خلاف اشعری تكلیف مالایطاق را قبول ندارد. او تصریح می كند: ((تكلیف به كسی كه طاقت ندارد، عقلا فاسد است )). (183) این اختلاف نظر میان اشعری و ماتریدی در واقع به اختلاف آن دو در مساءله حسن و قبح عقلی باز می گردد.

3.جبر و اختیار: ماتریدی نخست در صدد اثبات فاعلیت حقیقی انسان برآمد؛ به طوری كه به نظر او از دیدگاه عقل و وحی ، انسان فاعل و كاسب است . دلیل نقلی او این است كه خداوند درباره برخی افعال به انسانها امر و نهی كرده و به آنان وعده و وعید داده است ؛ زیرا اولا، در این موارد افعال به آدمیان نسبت داده شده و از انسان به عنوان ((فاعل )) نام برده شده است . ثانیا، محال است امر و نهی و وعده و وعید به كسی تعلق گیرد كه فعلی از او صادر نمی شود. از نظر عقل نیز، قبیح است كه طاعت و معصیت و فواحش و منكرات به خداوند نسبت داده شود و بدیهی است كه نمی توان خدا را ماءمور و منهی و مثاب و معاقب خواند. پس باید فعل را به انسان نسبت داد.

مهمترین دلیل او بر اختیار انسان دلیل وجدان است كه هر كس خود می یابد كه مختار و فاعل و كاسب است .

با این همه ، ماتریدی خداوند را خالق فعل انسان می داند و او را ایجاد كننده فعل از عدم می شمارد. (184) حال سؤ ال این است كه اگر خالق افعال ، خداست ، فاعل و كاسب بودن انسان به چه معنا است .

گفتار ماتریدی در این باره صریح و روشن نیست . گفته اند كه مراد ماتریدی از كسب و فعل انسان ، اراده است . یعنی اراده انجام فعل از انسان است ، اما ایجاد فعل خارجی از خداست . (185) بر طبق این احتمال ، كه برخی عبارات ماتریدی نیز بر آن دلالت می كند، (186) انسان خالق اراده است و خداوند خالق فعل خارجی .

4.رؤ یت خدا و صفات خبریه : ماتریدی رؤ یت خدا را ممكن می داند، اما اتفاقات او با اشعری در این است كه ماتریدی دلیل عقلی ارائه نمی دهد و تنها به ادله نقلی بسنده می كند. همچنین او برای چگونگی رؤ یت ، تفسیری ارائه نمی دهد و معنای رؤ یت را به خدا تفویض می كند. او در این باره می گوید: ((اعتقاد به دیده شدن پروردگار در نزد ما حق و واجب است ، بدون اینكه چگونگی رؤ یت را ادارك و آن را تفسیر كنیم )).(187) البته سخن ماتریدی با توجه به روش او در دیگر مواضع اندكی عجیب و بعید می نماید.

ماتریدی در بحث از ((استوای خدا بر عرش )) كه یكی از صفات خبریه است ، نیز چنین موضعی را اتخاذ می كند. او و عدم ارائه تفسیر و اعتقاد به تفویض را این گونه توجیه می كند: ((ممكن است ما تاءویل و تفسیری ارائه دهیم ، اما تفسیر حقیقی غیر از آن باشد، بنابراین باید از یك سو تشبیه را نفی كرد و از سوی دیگر، به اصل مطلبی كه در نقل آمده است ایمان آورد. به این ترتیب معنا و تفسیر آن را به خدا وامی نهیم .این مطلب در هر جا كه قرآن چیزی را اثبات كرده است ، مثل رؤ یت خدا، جاری است )). (188)

با توجه به جمله فوق ، نظریه ماتریدی در همه صفات خبریه روشن می شود. او در این گونه صفات به نظریه تفویض معتقد است (قبلا با عقیده اشعری در این موضوع آشنا شدیم ).

موارد بالا برخی عقاید مهم ماتریدی است كه در آنها به نوعی با اشعری مخالف است . در این عقاید غالبا ماتریدی به معتزله نزدیك شده است . البته او در برخی آرای دیگر نیز با اشعری مخالف است ، (189) ضمن آنكه در آرای متعددی ، مانند مساءله كلام الهی (كلام لفظی و نفسی ) با اشعری توافق دارد. (190)

چكیده

1.هم زمان با نهضت اشعری در عراق ، دو نهضت كلامی دیگر و مشابه با آن در روش و اهداف به نامهای ماتریدیه و طحاویه به ظهور رسیدند. ماتریدی و طحاوی هر دو در فقه پیرو ابوحنیفه بودند و در اعتقادات نیز مدعی بودند كه اصول عقاید ابوحنیفه را تبیین می كنند، لكن ماتریدی بیش از طحاوی به اجتهاد می پرداخت و سعی می كرد تا نكات جدیدی را در عقاید مطرح كند و لذا جایگاه خاصی در فرق و مذاهب دارد.

2.بنیان گذار فرقه ماتریدیه ، ابومنصور ماتریدی است . او از نظر فقهی پیرو ابو حنیفه بود و تفاوت او با اشعری از همین جا آغاز می شود؛ زیرا ابوحنیفه بر خلاف شافعی و دیگران از عقل در عقاید كمك می گرفت . همچنان كه اشعری در میانه اهل حدیث و معتزله قرار دارد، ماتریدی را می توان حد میانی اشعری و معتزله تلقی كرد.

3.تفاوتهای اشعری با ماتریدی عبارت اند از:

الف ) اشعری منكر حسن و قبح عقلی بود ولی ماتریدی آن را می پذیرد.

ب ) ماتریدی بر خلاف اشعری ، تكلیف مالایطاق را قبول ندارد.

ج ) ماتریدی همچون اشعری انسان را كاسب عمل می داند اما كسب ماتریدی به معنای ایجاد اراده از سوی انسان است نه مقارنت اراده با فعل خارجی .

د) ماتریدی رؤ یت خدا را ممكن می داند، لكن بر خلاف اشعری در این زمینه دلیل عقلی ارائه نمی دهد و به دلایل نقلی بسنده می كند. ماتریدی در بحث استوای خدا بر عرش نیز چنین موضعی دارد.

4.هر چند در موارد فوق عقاید ماتریدی مخالف اشعری و نزدیك به معتزله است اما در آرای دیگری مانند كلام الهی با اشعری توافق دارد.

پرسش

1.مكتب ماتریدی با چه انگیزه ای تاءسیس شد و تفاوت ماتریدی با طحاوی چیست ؟

2.ارتباط ماتریدیه با معتزله ، اهل حدیث واشاعره چیست ؟

3.عقاید مهم ماتریدی كدام است ؟